کم می خوریم غصه ی دنیای بی تو را
با اینکه می کشیم نفس های بی تو را
امروز هم بدون تو بر ما گذشت کاش
فکری کنیم غربت فردای بی تو را
شرمنده ایم از اینکه نهادیم روز و شب
بر بستر زمین سر تنهای بی تو را
زخمی که از فراق بر این سینه خورده است
در خود اثر نداد مداوای بی تو را
ما هرچه می کشیم از این بی تو بودن است
با گریه پر کنیم مگر جای بی تو را
جز در میان روضه و هیئت بگو کجا
خرجش کنیم دیدۀ دریای بی تو را
خواندیم از زبان تو ای وای مادرم
آتش زدیم روضه زهرای بی تو را
محمدبیابانی